تفاوت بین روانشناسی بالینی و روانپزشکی چیست؟

برای مثال، پیرسون افرادی را که می‌توانند آزمایش‌های خاصی را اجرا، تفسیر و گزارش کنند، جدا می‌کند. یک حوزه تخصصی مهم برای بسیاری از روانشناسان بالینی، ارزیابی روانشناختی است، و نشانه هایی وجود دارد که 91٪ از روانشناسان در این عمل بالینی اصلی شرکت می کنند. چنین ارزیابی معمولاً در خدمت به دست آوردن بینش و ایجاد فرضیه در مورد مشکلات روانی یا رفتاری است.

روش های مورد استفاده نیز از نظر جمعیت مورد خدمت و همچنین زمینه و ماهیت مشکل متفاوت است. درمان بین، مثلاً، یک کودک آسیب دیده، یک بزرگسال افسرده اما با عملکرد بالا، گروهی از افرادی که از وابستگی به مواد بهبود می یابند، و بخش دولتی که از هذیان های وحشتناک رنج می برند بسیار متفاوت به نظر می رسد. سایر عناصری که نقش مهمی در فرآیند روان درمانی دارند عبارتند از: محیط، فرهنگ، سن، عملکرد شناختی، انگیزه و مدت زمان (یعنی درمان کوتاه مدت یا طولانی مدت).

آنها زمینه های بسیاری از ناتوانی های رشدی گرفته تا افسردگی و اختلالات اضطرابی را مطالعه کرده اند. در زمینه سلامت روان و اعتیاد، مقاله اخیر به فهرست APA برای شیوه‌های ثابت و امیدوارکننده نگاه کرد و تعداد قابل توجهی از آنها را بر اساس اصول شرطی‌سازی عامل و پاسخ‌دهنده یافت. تکنیک‌های ارزیابی چندگانه از این رویکرد به دست آمده‌اند، از جمله تحلیل عملکردی، که تمرکز زیادی در سیستم مدرسه پیدا کرده است.

یکی از زمینه‌های مهم روانشناسی سلامت است که سریع‌ترین محیط اشتغال روانشناسان بالینی در دهه گذشته است. درک فزاینده ای از اهمیت دانش مربوط به جمعیت های چندفرهنگی و متنوع؛ و امتیازات در حال ظهور برای تجویز داروهای روانگردان. روانشناسان مدرسه در درجه اول به سلامت تحصیلی، اجتماعی و عاطفی کودکان و نوجوانان در یک محیط مدرسه ای توجه دارند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت حال خوب بازدید نمایید
مانند روانشناسان بالینی، روانشناسان مدارس با مدرک دکترا واجد شرایط دریافت مجوز به عنوان روانشناس خدمات سلامت هستند و بسیاری از آنها در مطب خصوصی کار می کنند. برخلاف روانشناسان بالینی، آنها آموزش های بسیار بیشتری در زمینه آموزش، رشد و رفتار کودک و روانشناسی یادگیری می بینند.

تفاوت بین روانشناسی بالینی و روانپزشکی چیست؟

روانشناسان بالینی اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری را ارزیابی، تشخیص و درمان می کنند. آنها به افراد کمک می کنند تا با مشکلاتی از مسائل حاد گرفته تا شرایط شدید و مزمن مقابله کنند. بسته به نیاز مشتری، آنها از رویکردهای مختلفی مانند رفتار درمانی شناختی و رفتار درمانی دیالکتیکی استفاده می کنند. روانشناسی مثبت - روانشناسی مثبت مطالعه علمی شادی و رفاه انسان است که در سال 1998 به دلیل فراخوان مارتین سلیگمن، رئیس وقت APA شروع به رشد کرد. تاریخ روانشناسی نشان می دهد که این رشته عمدتاً به پرداختن به بیماری روانی اختصاص یافته است تا سلامت روان.

در حالی که جامعه علمی در نهایت تمام این روش ها را برای درمان بیماری روانی رد کرد، روانشناسان دانشگاهی نیز نگران اشکال جدی بیماری روانی نبودند. مطالعه بیماری روانی قبلاً در زمینه های در حال توسعه روانپزشکی و عصب شناسی در جنبش پناهندگی انجام می شد. تا پایان قرن نوزدهم، تقریباً زمانی که زیگموند فروید برای اولین بار در وین «درمان ناطق» خود را توسعه داد، اولین کاربرد علمی روانشناسی بالینی آغاز شد. شما در درمان شناختی رفتاری و همچنین حداقل یک رویکرد روان درمانی اصلی دیگر آموزش دیده اید. شما درمان فردی را ارائه خواهید داد و با زوج ها یا خانواده ها و همچنین تیم ها و خدمات کار خواهید کرد.

او همچنین با ورزشکاران و تیم های دبیرستانی و کالج و همچنین برنامه های تناسب اندام تفریحی برای ارائه آموزش مهارت های ذهنی برای عملکرد ورزشی و پایبندی به تناسب اندام کار کرده است. برای تبدیل شدن به یک روانشناس نیازی به تحصیل در رشته روانشناسی در طول سالهای کارشناسی ندارید. اکثر برنامه های دکترا برای مدرک لیسانس در هر رشته ای از یک موسسه معتبر، از جمله الزامات دیگر، از جمله حداقل معدل و توصیه نامه، درخواست می کنند.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین روانشناس خوب کلیک کنید
به عنوان مثال، اگر مدرک دکترا را که توسط انجمن روان درمانی های رفتاری و شناختی بریتانیا نیز تایید شده باشد، می توانید در بهبود دسترسی به خدمات درمان های روانشناختی کار کنید. یا می‌توانید با انجام آموزش‌های بیشتر در رفتار درمانی دیالکتیکی یا روان‌درمانی خانوادگی و سیستمیک تخصص داشته باشید. شما همچنین با اعضای تیم های مراقبت از سلامت روان اجتماعی و سایر سازمان ها مانند خدمات آزمایشی و خدمات اجتماعی ارتباط برقرار خواهید کرد.

برخی صرفاً بر تحقیق در مورد ارزیابی، درمان یا علت بیماری روانی و شرایط مرتبط تمرکز می کنند. برخی تدریس می کنند، چه در یک دانشکده پزشکی یا بیمارستان، یا در یک بخش دانشگاهی (به عنوان مثال، بخش روانشناسی) در یک موسسه آموزش عالی. روانشناسان مشاور در مطالعه به همان میزان دقت دارند و از بسیاری از مداخلات و ابزارهای مشابه روانشناسان بالینی، از جمله روان درمانی و ارزیابی استفاده می کنند. به‌طور سنتی، روان‌شناسان مشاوره به افراد کمک می‌کردند تا با مشکلات روان‌شناختی عادی یا متوسطی مانند احساس اضطراب یا غم و اندوه ناشی از تغییرات یا رویدادهای بزرگ زندگی، مواجه شوند. با این حال، این تمایز به مرور زمان محو شده است، و از میان روانشناسان مشاوره ای که وارد دانشگاه نمی شوند، اکثر روانشناسان مشاوره در کنار روانشناسان بالینی، بیماری های روانی را درمان می کنند. بسیاری از روانشناسان مشاوره نیز آموزش های تخصصی در زمینه ارزیابی شغلی، گروه درمانی و مشاوره روابط می بینند.

به این ترتیب، نتایج چنین ارزیابی‌هایی معمولاً برای ایجاد برداشت‌های عمومی در خدمت اطلاع‌رسانی برنامه‌ریزی درمان استفاده می‌شوند. روش ها شامل اقدامات آزمایشی رسمی، مصاحبه، بررسی سوابق، مشاهده بالینی و معاینه فیزیکی است. با افزایش جمعیت و کاهش ننگ پیرامون خدمات درمانی، تقاضا برای روانشناسان بالینی همچنان در حال افزایش است. عوامل دیگری مانند ناآرامی های سیاسی و استرس ناشی از همه گیری این نیاز را تشدید کرده است و نیاز به متخصصان بهداشت روان بیشتری برای پاسخگویی به این تقاضا دارد. هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز شد، ارتش بار دیگر روانشناسان بالینی را فراخواند. هنگامی که سربازان شروع به بازگشت از جنگ کردند، روانشناسان متوجه علائم آسیب روانی با برچسب "شوک پوسته" شدند که در اسرع وقت به بهترین وجه درمان شد.

تاریخ

روانشناسان بالینی یک برنامه عمومی در روانشناسی به همراه آموزش تحصیلات تکمیلی و/یا قرار دادن و نظارت بالینی را مطالعه می کنند. طول دوره آموزشی در سراسر جهان متفاوت است، از چهار سال به علاوه دوره کارشناسی تحت نظارت تا دکترای سه تا شش ساله که ترکیبی از قرارگیری بالینی است. در ایالات متحده، حدود نیمی از دانشجویان فارغ التحصیل روانشناسی بالینی در مقطع دکترا آموزش می بینند.

هر دو سیستم های نوزولوژیکی هستند که تا حد زیادی اختلالات طبقه بندی شده را از طریق اعمال مجموعه ای از معیارها از جمله علائم و نشانه ها تشخیص می دهند. این رشته با نام «روانشناسی بالینی» در سال 1917 با تأسیس انجمن روانشناسی بالینی آمریکا شروع به سازماندهی کرد. این تنها تا سال 1919 ادامه داشت، پس از آن انجمن روان‌شناسی آمریکا (که توسط جی استنلی هال در سال 1892 تأسیس شد) بخشی را در زمینه روان‌شناسی بالینی ایجاد کرد که تا سال 1927 گواهینامه ارائه می‌داد.

به‌علاوه، نسل‌های پس از مهاجرت مهاجر ترکیبی از دو یا چند فرهنگ خواهند داشت – با جنبه‌هایی که از والدین و جامعه اطراف آن می‌آیند – و این فرآیند فرهنگ‌پذیری می‌تواند نقش مهمی در درمان داشته باشد. فرهنگ بر ایده‌های مربوط به تغییر، کمک جویی، منبع کنترل، اختیار و اهمیت فرد در مقابل گروه تأثیر می‌گذارد، که همگی می‌توانند به طور بالقوه با داده‌های خاصی در تئوری و عمل روان‌درمانی رایج تضاد داشته باشند. به این ترتیب، یک جنبش رو به رشد برای ادغام دانش گروه های فرهنگی مختلف به منظور اطلاع رسانی اقدامات درمانی به روشی حساس تر و مؤثرتر از نظر فرهنگی وجود دارد. بسیاری از کشورها از طبقه بندی آماری بین المللی بیماری ها و مشکلات مربوط به سلامت (ICD-10) استفاده می کنند در حالی که ایالات متحده اغلب از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی استفاده می کند.

در انگلستان ثبت نام به عنوان روانشناس بالینی در شورای حرفه های بهداشت ضروری است. در بریتانیا عناوین زیر توسط قانون "روانشناس ثبت شده" و "روانشناس شاغل" محدود شده است. دانشگاه پنسیلوانیا اولین دانشگاهی بود که آموزش رسمی در روانشناسی بالینی ارائه کرد. اغلب، یک روانشناس در یک جمعیت خاص، مانند نوجوانان، زنان، یا جامعه LGBTQ تخصص دارد.

مشخصه تعیین کننده این است که به محض ارائه داده هایی که باید ترکیب شوند، رویکرد مکانیکی یک پیش بینی 100٪ قابل اعتماد را انجام می دهد. از سوی دیگر، پیش‌بینی بالینی این را تضمین نمی‌کند، زیرا به فرآیندهای تصمیم‌گیری پزشک که قضاوت می‌کند، وضعیت فعلی ذهن او و پایگاه دانش بستگی دارد. الزامات مجوز در ایالت ها متفاوت است، اما روانشناسان بالینی معمولاً باید دکترای روانشناسی را از یک دانشگاه معتبر منطقه ای و برنامه معتبر APA داشته باشند. در حین آموزش، روانشناسان بالینی در باند 6 دستمزد دریافت می کنند و پس از اتمام دوره آموزشی، در گروه 7 دستمزد دریافت می کنند، با فرصت هایی برای پیشرفت به باندهای بالاتر در حرفه شما. رشته روانشناسی بالینی در اکثر کشورها به شدت توسط یک منشور اخلاقی تنظیم می شود. در ایالات متحده، اخلاق حرفه‌ای عمدتاً توسط آئین‌نامه رفتار APA تعریف می‌شود، که اغلب توسط ایالت‌ها برای تعریف الزامات صدور مجوز استفاده می‌شود.

از آنجایی که پزشکان در درمان صدمات بدنی بیش از حد تلاش می کردند، روانشناسان برای کمک به درمان این بیماری فراخوانده شدند. همزمان، روانشناسان زن، شورای ملی روانشناسان زن را با هدف کمک به جوامع برای مقابله با استرس های جنگ و مشاوره دادن به مادران جوان در مورد تربیت فرزند، تشکیل دادند. پس از جنگ، اداره کهنه سربازان در ایالات متحده سرمایه گذاری هنگفتی را برای راه اندازی برنامه هایی برای آموزش روانشناسان بالینی در سطح دکترا انجام داد تا به درمان هزاران جانبازی که نیاز به مراقبت دارند کمک کنند. در نتیجه، ایالات متحده از نداشتن برنامه دانشگاهی رسمی در روانشناسی بالینی در سال 1946 به بیش از نیمی از کل دکترای روانشناسی در سال 1950 در روانشناسی بالینی اعطا شد. مگان پیتروچا، روانشناس، روانشناس بالینی دارای مجوز است که در حال حاضر در منطقه شیکاگو فعالیت می کند. او دارای مدرک لیسانس روانشناسی از دانشگاه ایلینوی وسلیان و فوق لیسانس و دکترا در روانشناسی بالینی از دانشکده روانشناسی حرفه ای ایلینویز در دانشگاه آرگوسی است.

سوالات متداول در مورد روانشناسان بالینی

شما موضوع مورد علاقه خود را انتخاب کرده و یک پروژه تحقیقاتی مستقل را با کمک اساتید خود انجام خواهید داد. شما آموزش خواهید دید که با افراد، خانواده ها و گروه هایی در سنین مختلف کار کنید که دچار پریشانی روانی یا مشکلات رفتاری می شوند که عملکرد و رفاه روزمره آنها را مختل می کند. هدف شما کاهش پریشانی و افزایش و ارتقای رفاه روانی، به حداقل رساندن محرومیت و نابرابری‌ها و فعال کردن کاربران خدمات برای مشارکت در روابط معنادار و فعالیت‌های کاری و اوقات فراغت ارزشمند است. رویکردهای روانشناسی جامعه اغلب برای پیشگیری روانشناختی آسیب و مداخله بالینی استفاده می شود. روانشناسان بالینی تمایلی به تشخیص ندارند، بلکه از فرمول بندی استفاده می کنند - نقشه ای فردی از مشکلاتی که بیمار یا مراجعه کننده با آن مواجه است، که شامل عوامل مستعد کننده، تسریع کننده و تداوم کننده است.

اگرچه پزشکان در هر دو زمینه متخصصان سلامت روان هستند، روانشناسان بالینی اختلالات روانی را عمدتاً از طریق روان درمانی درمان می کنند و دارای مدرک دکترای روانشناسی یا مدرک دکترای روانشناسی هستند. در حال حاضر، پنج ایالت ایالات متحده، لوئیزیانا، نیومکزیکو، ایلینویز، آیووا و آیداهو، به روانشناسان بالینی با آموزش تخصصی پیشرفته اجازه تجویز داروهای روانگردان را می دهند. روانپزشکان پزشکانی هستند که در درمان اختلالات روانی عمدتاً از طریق داروها تخصص دارند و دارای مدرک پزشکی یا مدرک پزشکی استئوفاتیک هستند که دومی فقط در ایالات متحده موجود است.

مددکاران اجتماعی خدمات مختلفی را ارائه می دهند که عموماً به مشکلات اجتماعی، علل و راه حل های آنها مربوط می شود. با آموزش خاص، مددکاران اجتماعی بالینی ممکن است علاوه بر کارهای اجتماعی سنتی، مشاوره روانشناختی (در ایالات متحده و کانادا) نیز ارائه دهند. در چند دهه اخیر، جنبش رو به رشدی برای ادغام رویکردهای درمانی مختلف، به ویژه با افزایش درک مسائل فرهنگی، جنسیتی، معنوی و گرایش جنسی وجود داشته است. روانشناسان بالینی شروع به بررسی نقاط قوت و ضعف مختلف هر گرایش می کنند و در عین حال با زمینه های مرتبط مانند علوم اعصاب، ژنتیک رفتاری، زیست شناسی تکاملی و روانپزشکی نیز کار می کنند. نتیجه تمرین رو به رشد التقاط است که روانشناسان سیستم های مختلف و مؤثرترین روش های درمانی را با هدف ارائه بهترین راه حل برای هر مشکلی می آموزند.

هر دو مدل توسط انجمن روانشناسی آمریکا و بسیاری دیگر از انجمن های روانشناسی انگلیسی زبان تایید شده اند. تعداد کمتری از مدارس برنامه‌های معتبری را در روان‌شناسی بالینی ارائه می‌دهند که منجر به اخذ مدرک کارشناسی ارشد می‌شود که معمولاً دو تا سه سال پس از لیسانس طول می‌کشد. در بریتانیا، روانشناسان بالینی دکترای روانشناسی بالینی (D.Clin.Psych.) را بر عهده می گیرند که یک دکترای پزشک با هر دو مؤلفه بالینی و تحقیقاتی است. این یک برنامه سه ساله تمام وقت با حقوق است که توسط خدمات بهداشت ملی حمایت می شود و در دانشگاه ها و NHS مستقر است. ورود به این برنامه ها بسیار رقابتی است و حداقل به یک مدرک کارشناسی سه ساله در روانشناسی به همراه نوعی تجربه نیاز دارد، معمولاً در NHS به عنوان دستیار روانشناس یا در دانشگاه به عنوان دستیار پژوهشی.

روانشناسی با رویکردهای بالینی با سال پایه

از آنجایی که «بیماری روانی» و «سلامت روان» به عنوان واقعیت‌های عینی و قابل تعریف به رسمیت شناخته نمی‌شوند، روان‌شناس پست مدرن در عوض هدف درمان را چیزی می‌بیند که توسط مراجع و درمانگر ساخته شده است. اشکال روان درمانی پست مدرن شامل روایت درمانی، درمان متمرکز بر راه حل و انسجام درمانی است. روان‌شناسی انسان‌گرا در دهه 1950 در واکنش به رفتارگرایی و روان‌کاوی، عمدتاً به دلیل درمان شخص محور کارل راجرز و روان‌شناسی وجودی که توسط ویکتور فرانکل و رولو می توسعه یافت، توسعه یافت. راجرز معتقد بود که یک مشتری برای تجربه بهبود درمانی تنها به سه چیز از یک پزشک نیاز دارد: هماهنگی، توجه مثبت بدون قید و شرط، و درک همدلانه.

برخی از تخصص‌ها توسط آژانس‌های نظارتی در داخل کشوری که در آن فعالیت می‌کنند، مدون و معتبر هستند. در ایالات متحده چنین تخصص هایی توسط هیئت روانشناسی حرفه ای آمریکا تأیید شده است. در دهه 1960، روان درمانی در روانشناسی بالینی گنجانده شده بود، اما برای بسیاری، دکترا. مدل آموزشی آموزش های لازم را برای علاقه مندان به عمل و نه تحقیق ارائه نمی دهد. یک بحث رو به رشد وجود داشت که می گفت رشته روانشناسی در ایالات متحده به درجه ای توسعه یافته است که آموزش صریح در عمل بالینی را تضمین می کند. مفهوم مدرک عملگرا در سال 1965 مورد بحث قرار گرفت و به طور محدود برای یک برنامه آزمایشی در دانشگاه ایلینویز که در سال 1968 شروع شد تأیید شد.

روانشناسی بالینی

بسیاری از تست‌های ارزیابی برای تکمیل مشاهدات بالینی پزشکان و سایر فعالیت‌های ارزیابی ایجاد شده‌اند. برخی از این موارد عبارتند از SCID-IV، MINI، و همچنین برخی از اختلالات روانی خاص مانند CAPS-5 برای تروما، ASEBA، و K-SADS برای اسکیزوفرنی و عاطفی در کودکان. دکتر پیتروچا علاوه بر کار بالینی خود، به عنوان مدیر آموزشی برای یک برنامه کارآموزی معتبر APA خدمت کرده و دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد روانشناسی را تدریس کرده است.

قبل از همه گیری، حدود 20 تا 60 درصد از پزشکان سلامت روان دچار فرسودگی شغلی شده بودند. شرایط تحصیل برای تبدیل شدن به یک روانشناس بالینی شامل مدرک لیسانس و دکترا است. با این حال، در بسیاری از موارد، فراگیران مدرک کارشناسی ارشد را در این بین تکمیل می کنند. اکثر دانش آموزان بین 8 تا 12 سال را برای کسب مدرک خود قبل از اخذ مجوز می گذرانند.

از دهه 1970، روانشناسی بالینی به یک حرفه قوی و زمینه تحصیلی دانشگاهی تبدیل شده است. اگرچه تعداد دقیق روانشناسان بالینی ناشناخته است، تخمین زده می شود که بین سال های 1974 تا 1990، تعداد آنها در ایالات متحده از 20000 به 63000 افزایش یافته است. روانشناسان بالینی همچنان در ارزیابی و روان درمانی متخصص هستند و در عین حال تمرکز خود را برای پرداختن به مسائل پیری شناسی، ورزش و سیستم عدالت کیفری گسترش می دهند.

به طور کلی تصور می شود که این رشته در سال 1896 با افتتاح اولین کلینیک روانشناسی در دانشگاه پنسیلوانیا توسط لایتنر ویتمر آغاز شد. در نیمه اول قرن بیستم، روانشناسی بالینی بر ارزیابی روانشناختی متمرکز بود و توجه چندانی به درمان نمی شد. این پس از دهه 1940 تغییر کرد، زمانی که جنگ جهانی دوم منجر به نیاز به افزایش زیادی در تعداد پزشکان آموزش دیده شد. روانشناسان بالینی در ارائه روان درمانی متخصص هستند و به طور کلی در چهار جهت نظری اولیه آموزش می بینند - روان پویایی، انسان گرایانه، درمان شناختی رفتاری، و سیستم ها یا خانواده درمانی. کاردرمانی - که اغلب به اختصار OT نامیده می شود - عبارت است از "استفاده از فعالیت مولد یا خلاقانه در درمان یا توانبخشی افراد ناتوان جسمی، شناختی یا عاطفی".

علاوه بر این، برنامه‌های مداخله‌ای متعدد از این سنت شامل رویکرد تقویت جامعه برای درمان اعتیاد، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، روان‌درمانی تحلیلی عملکردی، از جمله رفتار درمانی دیالکتیک و فعال‌سازی رفتاری است. علاوه بر این، تکنیک های خاصی مانند مدیریت اقتضایی و مواجهه درمانی از این سنت نشات گرفته است. روانشناسی بالینی تلفیقی از علم، نظریه و دانش بالینی به منظور درک، پیشگیری و تسکین پریشانی یا اختلال عملکرد روانشناختی و ارتقای بهزیستی ذهنی و رشد شخصی است. ارزیابی روان‌شناختی، فرمول‌بندی بالینی و روان‌درمانی در مرکز عمل آن قرار دارد، اگرچه روان‌شناسان بالینی نیز در تحقیق، آموزش، مشاوره، شهادت پزشکی قانونی، و توسعه و اجرای برنامه مشارکت دارند.

ده‌ها مکتب یا جهت‌گیری روان‌درمانی شناخته‌شده وجود دارد - فهرست زیر چند جهت‌گیری تأثیرگذار را نشان می‌دهد که در بالا ذکر نشده است. اگرچه همه آن‌ها دارای مجموعه‌ای از تکنیک‌های معمولی هستند که پزشکان از آنها استفاده می‌کنند، اما عموماً به دلیل ارائه چارچوبی از نظریه و فلسفه که درمانگر را در کار با مشتری راهنمایی می‌کند، شناخته شده‌تر هستند. اگر به رفتارهای انسانی علاقه دارید و از کمک به مردم لذت می برید، با نحوه تبدیل شدن به یک روانشناس بالینی آشنا شوید. برخی از روانشناسان بالینی نیز بخشی از هفته خود را به تدریس و تحقیق در حوزه تخصصی خود می پردازند.

مدارک متداول شامل مدرک تخصصی آموزشی (Ed.S.)، دکترای فلسفه (Ph.D.) و Doctor of Education (Ed.D.) است. درمان متمرکز بر هیجان/درمان متمرکز بر عاطفه، که نباید با تکنیک های آزادی عاطفی اشتباه شود، در ابتدا توسط نظریه های درمان انسان گرایانه-پدیدارشناختی و گشتالت ارائه شد. مشابه برخی از رویکردهای درمانی روان پویایی، EFT به شدت از نظریه دلبستگی خارج می شود. EFT اغلب در درمان با افراد استفاده می شود و ممکن است به ویژه برای زوج درمانی مفید باشد. دکتر سو جانسون و دیگران در سال 1998 تأسیس شد و مرکز بین المللی تعالی در درمان متمرکز بر احساسات را رهبری می کنند که در آن پزشکان می توانند آموزش EFT را در سطح بین المللی بیابند. EFT همچنین روشی است که معمولاً برای درمان ترومای قابل تشخیص بالینی انتخاب می شود.

علایق بالینی او شامل درمان نگرانی های مربوط به خوردن و تصویر بدن، سلامت روان دانشجویی و دانشجوی ورزشکار، اختلالات خلقی، سلامت و تندرستی، ذهن آگاهی، روانشناسی ورزش و عملکرد، و مشاوره است. روانشناسان بالینی خدمات مشاوره مستقیم را با استفاده از انواع رویکردهای درمانی خاص به نیازهای مراجع ارائه می دهند. آنها ممکن است در زمینه های خاصی مانند روانشناسی مدرسه و ناتوانی های یادگیری یا در یک گروه سنی خاص تخصص داشته باشند. آنها می توانند در بیمارستان ها، مدارس و مراکز مختلف مراقبت های بهداشتی کار کنند. بر خلاف روانشناسان بالینی، شما فقط در حوزه کاری که در آن آموزش دیده اید، مانند خدمات کودکان و جوانان، یا خدمات سلامت روان بزرگسالان، کار خواهید کرد. درمان شناختی رفتاری از ترکیب درمان شناختی و رفتار درمانی هیجانی منطقی ایجاد شد که هر دو از روانشناسی شناختی و رفتارگرایی رشد کردند.

شما معمولاً در گروه 5 در طول برنامه آنها و باند 6 پس از اتمام برنامه پرداخت می کنید. برخی از روانشناسان بالینی تصمیم می گیرند به نقش های نظارتی، مدیریت بالینی یا تحقیقات آکادمیک بالینی بروند. شما با افراد در هر سنی در مورد طیف گسترده ای از مشکلات روانی در سلامت روانی و جسمی کار خواهید کرد. این می تواند شامل اضطراب، افسردگی، روان پریشی، "اختلال شخصیت"، اختلالات خوردن، اعتیاد، ناتوانی های یادگیری و مسائل خانوادگی یا روابط باشد. گزارش شده است که روانشناسی بالینی به ندرت خود را با گروه های مشتری متحد کرده است و تمایل دارد مشکلات را با غفلت از مسائل نابرابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گسترده تر که ممکن است بر عهده مشتری نباشد، فردی کند. استدلال شده است که شیوه های درمانی به ناچار با نابرابری های قدرت مرتبط هستند که می توانند برای خوب و بد استفاده شوند.

در بریتانیا، روانشناسان بالینی باید حداقل در دو مدل درمانی، از جمله CBT، شایستگی نشان دهند تا دکترای خود را دریافت کنند. بخش روان‌شناسی بالینی انجمن روان‌شناسی بریتانیا در مورد نیاز به پیروی از پایه شواهد به‌جای تعلق به یک مدل درمانی با صدای بلند صحبت کرده است. میل نتیجه گرفت که حالت های مکانیکی ترکیب به خوبی یا بهتر از حالت های بالینی عمل می کنند.

متاآنالیزهای بعدی مطالعاتی که مستقیماً پیش‌بینی‌های مکانیکی و بالینی را با هم مقایسه می‌کنند، نتیجه‌گیری میهل در سال 1954 را نشان می‌دهد. یک نظرسنجی در سال 2009 از روانشناسان بالینی شاغل نشان داد که پزشکان تقریباً به طور انحصاری از قضاوت بالینی خود برای پیش بینی های رفتاری بیماران خود از جمله تشخیص و پیش آگهی استفاده می کنند. ارزیابی بالینی را می توان به عنوان یک مشکل پیش بینی توصیف کرد که در آن هدف ارزیابی استنتاج درباره رفتار گذشته، حال یا آینده است. به عنوان مثال، بسیاری از تصمیمات درمانی بر اساس آنچه که یک پزشک انتظار دارد به بیمار کمک کند تا دستاوردهای درمانی داشته باشد، گرفته می شود. روش‌های پیش‌بینی مکانیکی صرفاً حالتی از ترکیب داده‌ها برای رسیدن به یک تصمیم/پیش‌بینی رفتار (به عنوان مثال، پاسخ درمانی) هستند. می تواند قضاوت های بالینی را که به درستی کدگذاری شده اند در الگوریتم گنجانده باشد.

تا به امروز، روانشناسان پزشکی ممکن است داروهای روانگردان را در گوام، آیووا، آیداهو، ایلینوی، نیومکزیکو، لوئیزیانا، خدمات بهداشت عمومی، خدمات بهداشت هند و ارتش ایالات متحده تجویز کنند. تست‌های عصب‌روان‌شناختی - تست‌های عصب‌روان‌شناختی شامل وظایف طراحی‌شده‌ای خاص است که برای اندازه‌گیری عملکردهای روان‌شناختی مرتبط با ساختار یا مسیر خاصی مغز استفاده می‌شود. روانشناسان به ویژه در برابر این آسیب پذیر هستند زیرا آنها بسیار همدل هستند و همین امر آنها را در برابر دردهای عاطفی آسیب پذیرتر می کند. به این ترتیب، از خودگذشتگی و شفقت طبیعی که شما به عنوان یک درمانگر دارید، ممکن است توانایی شما برای کمک به مراجعان را در صورت عدم مراقبت از خود کاهش دهد. همه ایالت‌ها از متقاضیان می‌خواهند که پس از اتمام دوره دکترا، آزمون حرفه‌ای در روان‌شناسی را تکمیل و قبول کنند.

همچنین سطح بالایی از رقابت برای مکان در 30 برنامه آموزشی در بریتانیا وجود دارد. آموزش یک برنامه دکتری سه ساله تمام وقت است که شامل تدریس، نظارت و یک پست آموزشی حقوقی است که در برنامه ChangeBand 6 پرداخت می شود. با استفاده از مشاهده مستقیم، مصاحبه و تکنیک‌هایی مانند تست روان‌سنجی، می‌توانید مشکل بیمار را ارزیابی کنید. مداخله روانشناختی مستلزم تصمیم گیری مشترک با فرد و اغلب مراقبان و اعضای خانواده است.

بالینی V پیش بینی مکانیکی

روانشناسی مشاوره به عنوان یک زمینه به چندفرهنگی و حمایت اجتماعی اهمیت می دهد، که اغلب پژوهش در موضوعات چندفرهنگی را تحریک می کند. برنامه های فارغ التحصیلی روانشناسی مشاوره کمتر از برنامه های روانشناسی بالینی است و اغلب در بخش های آموزشی به جای روانشناسی مستقر می شوند. روانشناسان مشاوره بیشتر در مراکز مشاوره دانشگاهی در مقایسه با بیمارستان ها و مراکز خصوصی برای روانشناسان بالینی استخدام می شوند. با این حال، مشاوران و روانشناسان بالینی را می توان در محیط های مختلف، با درجه زیادی از همپوشانی (زندان ها، کالج ها، سلامت روان جامعه، سازمان های غیرانتفاعی، شرکت ها، مطب های خصوصی، بیمارستان ها و امور جانبازان) به کار گرفت. گاهی اوقات بازخورد رفتار را به سمت افزایش- تقویت و گاهی کاهش رفتار- تنبیه سوق می دهد. اغلب رفتار درمانگران را تحلیلگر رفتار کاربردی یا مشاور سلامت رفتاری می نامند.

روانشناسی با رویکردهای بالینی با سال پایه

حتی زمانی که روانشناسی بالینی در حال رشد بود، کار با مشکلات روانی جدی در حوزه روانپزشکان و عصب شناسان باقی ماند.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین درمان اختلالات اضطرابی کلیک کنید
با این حال، روانشناسان بالینی به دلیل افزایش مهارت خود در ارزیابی روانشناختی، به نفوذ در این زمینه ادامه دادند. شهرت روانشناسان به عنوان کارشناسان ارزیابی در طول جنگ جهانی اول با توسعه دو آزمون هوشی، ارتش آلفا و بتا ارتش، که می‌توانستند برای گروه‌های بزرگی از استخدام‌کنندگان مورد استفاده قرار گیرند، تثبیت شد. تا حد زیادی به دلیل موفقیت این آزمایش ها، ارزیابی قرار بود به رشته اصلی روانشناسی بالینی برای ربع قرن آینده تبدیل شود، زمانی که جنگ دیگری این رشته را به سمت درمان سوق دهد.

اگرچه می توان گفت که روانشناسان و روانپزشکان بالینی در یک هدف اساسی مشترک هستند - کاهش پریشانی روانی - آموزش، دیدگاه و روش شناسی آنها اغلب کاملاً متفاوت است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت احیا بازدید نمایید
روانپزشکان قادر به انجام معاینات فیزیکی، سفارش و تفسیر تست های آزمایشگاهی و EEG هستند و ممکن است مطالعات تصویربرداری مغز مانند CT یا CAT، MRI و اسکن PET را سفارش دهند. پست مدرن - روانشناسی پست مدرن می گوید که تجربه واقعیت یک ساخت ذهنی است که بر اساس زبان، زمینه اجتماعی و تاریخ ساخته شده است، بدون حقایق اساسی.

کاندیداهای مجوز نیز باید مقدار مشخصی از ساعات بالینی تحت نظارت را تکمیل کنند که تعداد آن توسط هیئت صدور مجوز ایالت آنها تعیین می شود. پس از کسب صلاحیت و کسب تجربه بالینی، ممکن است تصمیم بگیرید که در زمینه خاصی از کار، مانند عصب روانشناسی بالینی، کار با مجرمان یا افراد مبتلا به زوال عقل، متخصص شوید. شما نیاز به مدرک روانشناسی دارید که برای "پایه فارغ التحصیلی برای عضویت مجاز" توسط انجمن روانشناسی بریتانیا به رسمیت شناخته شده باشد.

مراحل زندگی رشد روانی


جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت ذهن آرا بازدید نمایید
بنابراین، با استفاده از همان پارادایم که در آن به کودکان فیلمی از یک جنایت صحنه‌سازی شده و سپس خط‌آپ ارائه می‌دهیم، کاری که ما انجام داده‌ایم این است که یک شبح را در خط‌آپ قرار داده‌ایم و آن را مرد اسرارآمیز نامیده‌ایم. و ما به بچه‌ها گفته‌ایم، اگر کسی را از میان صف نمی‌شناسید، در صورت تمایل می‌توانید مرد مرموز را انتخاب کنید. و آنچه ما دریافتیم این است که این واقعاً این انتخاب نادرست یا نرخ شناسایی نادرست را کاهش می دهد، زیرا به کودکان اجازه می دهد فردی را از یک ردیف انتخاب کنند، اما آنها یک شناسایی نادرست انجام نمی دهند.

مراحل زندگی رشد روانی

و همچنین ممکن است چند سوال بپرسیم، بنابراین مانند یک نظرسنجی کوچک، این کار را انجام دهید. من همچنین پرسیده ام که آیا بچه ها دستورالعمل هایی را که قبل از دیدن یک صف می بینند به خاطر می آورند یا خیر. بنابراین یکی از دستورالعمل‌های مهمی که به همه شاهدان قبل از دیدن صف گفته می‌شود، حضور یا عدم حضور فرد است. و همانطور که از این اصطلاح پیداست، نقش آنها این است که اطمینان حاصل کنند که نیازهای حمایتی اضافی همه کودکان با شرایط اضافی/ویژه آموزشی وجود دارد. درک اینکه چه چیزی باعث می شود بچه ها تیک تیک بزنند یک کار بسیار بزرگ است، بنابراین مطالعه روانشناسی کودک هم گسترده و هم عمیق است.

رشد روانی جنسی

به طور کلی، اینها روی رشد فیزیکی، شناختی (تفکر، یادگیری، حافظه و غیره) و اجتماعی/عاطفی کودکان نقش دارند. روانشناسان کودک تلاش می کنند تا هر جنبه ای از رشد کودک را درک کنند، از جمله نحوه یادگیری، تفکر، تعامل و واکنش عاطفی کودکان به اطرافیان، دوست یابی، درک احساسات و شخصیت، خلق و خوی و مهارت های خود در حال رشد. روانشناسی کودک که رشد کودک نیز نامیده می شود، مطالعه فرآیندهای روانشناختی کودکان و به طور خاص، تفاوت این فرآیندها با بزرگسالان، چگونگی رشد آنها از تولد تا پایان نوجوانی و چگونگی و چرایی تفاوت آنها از یک کودک به بعدی. این موضوع گاهی اوقات با دوران نوزادی، بزرگسالی و پیری در دسته روانشناسی رشد دسته بندی می شود.

به عنوان مثال، یک مطالعه طولی در مورد رشد اولیه سوادآموزی، تجربیات اولیه سوادآموزی یک کودک در هر 30 خانواده را با جزئیات بررسی کرد. چند مطالعه و عملکرد دیگر در زمینه روانشناسی رشد جسمانی توانایی های واج شناختی کودکان بالغ 5 تا 11 ساله و فرضیه های بحث برانگیز چپ دست ها در مقایسه با راست دست ها به تأخیر افتاده اند. مطالعه ایتون، چیپرفیلد، ریچوت و کوستیوک در سال 1996 در سه نمونه مختلف نشان داد که هیچ تفاوتی بین راست دست ها و چپ دست ها وجود ندارد. K. Warner Schaie مطالعه رشد شناختی را تا بزرگسالی گسترش داده است.

بلوغ زودرس

روانشناسان سعی کرده اند با استفاده از مدل ها این عوامل را بهتر درک کنند. یک مدل باید صرفاً ابزاری را که یک فرآیند به وسیله آن انجام می‌شود، توضیح دهد. این گاهی اوقات با اشاره به تغییراتی در مغز انجام می شود که ممکن است با تغییراتی در رفتار در طول دوره رشد مطابقت داشته باشد.

اگر شما هم مانند اکثر مردم هستید، احتمالاً به عوامل درونی که بر نحوه رشد کودک تأثیر می‌گذارند فکر می‌کنید، مانند ژنتیک و ویژگی‌های شخصی. با این حال، توسعه بسیار بیشتر از تأثیراتی است که از درون یک فرد ناشی می شود. عوامل محیطی مانند روابط اجتماعی و فرهنگی که در آن زندگی می کنیم نیز نقش اساسی دارند.

بنابراین، بزرگسالان مسن‌تر، مانند شاهدان کودک، اغلب احساس می‌کنند که مجبور می‌شوند فردی را از یک ترکیب انتخاب کنند، حتی اگر واقعاً کسی را در صف تشخیص ندهند. و چیزی که ما دریافتیم این است که وقتی ما شبح را در صف معرفی می‌کنیم، در واقع این میزان شناسایی نادرست را کاهش می‌دهد و شواهد شاهدان سالمند را قابل اعتمادتر می‌کند. بنابراین به نظر می رسد استفاده از سیلوئت چیزی است که می تواند با شاهدان در همه سنین کار کند، نه فقط کودکان. آره پس همین است، منظورم این است که وقتی نوبت به نه گفتن و گفتن آن شخص می رسد، به نظر می رسد که بچه ها قادر به انجام این کار نیستند. و این تحقیق سپس خط بعدی تحقیقات من را آغاز کرد، که عبارت بود از بررسی روش‌هایی برای بهبود این قابلیت اطمینان و اجازه دادن به کودکان برای اینکه واقعاً کسی را از یک خط انتخاب نکنند.

علاقه خاص دانکن به عدالت ترمیمی است، یک سیستم توانبخشی که برای متوقف کردن رفتار بد و جلوگیری از وقوع آن طراحی شده است، که توسط بزرگسالان نظارت می شود اما توسط خود کودکان هدایت می شود. یکی از مدارسی که دانکن با آن کار می‌کند، مدرسه ابتدایی شیرهمپتون در بریستول است. در این سکانس صوتی، ناتالیا جرسو، مدرس روانشناسی رشد در دانشگاه آزاد، به نقش و کار سه روانشناس رشدی می پردازد که همگی با کودکان سروکار دارند. دانکن گیلارد، سیلوانا منگونی و کاتریونا هاوارد همگی نظرات خود را در مورد روانشناسی کودک بیان می کنند. کارشناسان تنها بر روی بسیاری از تأثیراتی که به رشد طبیعی کودک کمک می کنند، تمرکز می کنند، بلکه بر عوامل مختلفی که ممکن است منجر به مشکلات روانی در دوران کودکی شود، تمرکز می کنند. عزت نفس، مدرسه، فرزندپروری، فشارهای اجتماعی و موضوعات دیگر همگی مورد توجه روانشناسان کودک هستند که می کوشند به کودکان کمک کنند تا به روش هایی سالم و مناسب رشد کنند.

در این سن، کودکان برای کشف، آزمایش و درس گرفتن از اشتباهات، ابتکار عمل می کنند. مراقبانی که کودکان نوپا را تشویق می کنند تا چیزهای جدید را امتحان کنند و محدودیت های خود را آزمایش کنند، به کودک کمک می کنند خودمختار، متکی به خود و اعتماد به نفس شود. اگر متصدی مراقبت بیش از حد از اقدامات مستقل باشد یا او را تایید نکند، ممکن است کودک نوپا نسبت به توانایی های خود شک کند و از تمایل به استقلال احساس شرم کند.

ویگوتسکی به شدت بر نقش فرهنگ در تعیین الگوی رشد کودک متمرکز بود و استدلال می کرد که رشد از سطح اجتماعی به سطح فردی حرکت می کند. به عبارت دیگر، ویگوتسکی مدعی شد که روانشناسی باید بر پیشرفت آگاهی انسان از طریق رابطه فرد و محیط اطرافش تمرکز کند. او احساس می کرد که اگر علما به نادیده گرفتن این ارتباط ادامه دهند، این بی اعتنایی مانع درک کامل آگاهی انسان می شود.

با این حال، در کشورهای در حال توسعه ناتوانی در انجام "سهم فعال" به جامعه، نه سن تقویمی، نشان دهنده آغاز سالمندی است. طبق مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون، سالمندی مرحله ای است که افراد کیفیت زندگی خود را ارزیابی می کنند.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین مشاوره ازدواج کلیک کنید
در بازتاب زندگی خود، افراد در این گروه سنی اگر تصمیم بگیرند که زندگیشان موفق بوده است، احساس یکپارچگی می کنند یا اگر ارزیابی زندگی نشان دهنده شکست در دستیابی به اهداف باشد، احساس ناامیدی می کنند. دوره‌های بحرانی در دوران نوزادی و کودکی وجود دارد که در طی آن‌ها رشد سیستم‌های ادراکی، حسی-حرکتی، اجتماعی و زبانی به‌شدت به تحریک محیطی بستگی دارد. کودکان وحشی مانند جن، که از تحریک کافی محروم هستند، در کسب مهارت های مهم شکست می خورند و نمی توانند در دوران کودکی بعدی یاد بگیرند.

احساس هویت به دست آمده در مراحل قبلی نیز برای ایجاد صمیمیت ضروری است. اگر این مهارت آموخته نشود، جایگزین، بیگانگی، انزوا، ترس از تعهد و ناتوانی در وابستگی به دیگران است. موضع بومی‌گرایان استدلال می‌کند که ورودی زبان برای نوزادان و کودکان ضعیف‌تر از آن است که ساختار زبان را به دست آورند.

چنین عواملی می توانند تأثیر زیادی بر روانشناسی کودک داشته باشند. روابط با همسالان و بزرگسالان بر نحوه تفکر، یادگیری و رشد کودکان تأثیر دارد. خانواده ها، مدارس و گروه های همسالان، همه بخش مهمی از بافت اجتماعی را تشکیل می دهند. روانشناسی کودک نه تنها به چگونگی رشد جسمی کودکان، بلکه با رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنها نیز می پردازد. این شاخه خاص بر ذهن و رفتار کودکان از رشد قبل از تولد تا نوجوانی تمرکز دارد.

نمونه ای از دلبستگی مضطرب در دوران بزرگسالی زمانی است که فرد بزرگسال شریکی را با دلبستگی مضطرب-اجتنابی انتخاب می کند. داشتن یک سبک دلبستگی مضطرب/دوسوگرا می تواند بر مسائل اعتماد بزرگسالان در یک رابطه متعهد تأثیر بگذارد. با درک اینکه یک فرد در کودکی چه سبک دلبستگی با مراقب خود شکل داده است، می توانیم روابط بین فردی آنها را در بزرگسالی بهتر درک کنیم. دانکن علاوه بر کار با مدارس و دانش‌آموزان برای حمایت از نیازهای آموزشی خاص، همچنین تحقیقاتی انجام می‌دهد که به پر کردن شکاف‌های درک ما در مورد چگونگی رشد کودکان کمک می‌کند.

مرحله اول مرحله دهانی است که از بدو تولد شروع می شود و در حدود یک و نیم سالگی به پایان می رسد. در مرحله دهانی، کودک از رفتارهایی مانند مکیدن یا سایر رفتارهای دهان لذت می برد. مرحله دوم مرحله مقعدی است، از حدود یک سالگی یا یک سال و نیم تا سه سالگی.

بزرگسالی میانسال معمولاً به دوره بین 29 تا 49 سالگی اطلاق می شود. در این دوره، بزرگسالان میانسال تضاد بین نسل و رکود را تجربه می کنند. آنها ممکن است احساس مشارکت در جامعه، نسل بعدی یا جامعه نزدیک خود داشته باشند. در همه فرهنگ‌ها، دوران کودکی دوران میانسالی زمانی برای رشد «مهارت‌هایی است که در جامعه آنها مورد نیاز خواهد بود».

با تایید نقش پدر، مطالعات نشان داده است که کودکان 15 ماهه به طور قابل توجهی از تعامل قابل توجه با پدرشان سود می برند. به طور خاص، یک مطالعه در ایالات متحده و نیوزیلند نشان داد که وجود پدر طبیعی مهم‌ترین عامل در کاهش میزان فعالیت جنسی اولیه و میزان بارداری نوجوانان در دختران است. علاوه بر این، بحث دیگر این است که نه یک مادر و نه پدر در واقع در فرزندپروری موفق ضروری نیستند، و اینکه والدین مجرد و همچنین زوج های همجنسگرا می توانند از نتایج مثبت فرزند حمایت کنند. بر اساس این مجموعه تحقیقات، کودکان به حداقل یک فرد بزرگسال مسئولیت پذیر نیاز دارند که کودک بتواند با او ارتباط عاطفی مثبتی داشته باشد.

او معتقد بود که انسان ها در طول زندگی خود در مراحلی رشد می کنند و این بر رفتارهای آنها تأثیر می گذارد. ژان پیاژه از سوئیس پیاژه با مشاهده مستقیم و تعامل، نظریه ای در مورد کسب درک در کودکان ایجاد کرد. او مراحل مختلف یادگیری در دوران کودکی را تشریح کرد و درک کودکان از خود و جهان را در هر مرحله از یادگیری توصیف کرد.

نظریه سیستم های اکولوژیکی

بنابراین، بزرگسالان مسن‌تر، مانند شاهدان کودک، اغلب احساس می‌کنند که مجبور می‌شوند فردی را از یک ترکیب انتخاب کنند، حتی اگر واقعاً کسی را در صف تشخیص ندهند. و چیزی که ما دریافتیم این است که وقتی ما شبح را در صف معرفی می‌کنیم، در واقع این میزان شناسایی نادرست را کاهش می‌دهد و شواهد شاهدان سالمند را قابل اعتمادتر می‌کند. بنابراین به نظر می رسد استفاده از سیلوئت چیزی است که می تواند با شاهدان در همه سنین کار کند، نه فقط کودکان. آره پس همین است، منظورم این است که وقتی نوبت به نه گفتن و گفتن آن شخص می رسد، به نظر می رسد که بچه ها قادر به انجام این کار نیستند. و این تحقیق سپس خط بعدی تحقیقات من را آغاز کرد، که عبارت بود از بررسی روش‌هایی برای بهبود این قابلیت اطمینان و اجازه دادن به کودکان برای اینکه واقعاً کسی را از یک خط انتخاب نکنند.

احساس هویت به دست آمده در مراحل قبلی نیز برای ایجاد صمیمیت ضروری است. اگر این مهارت آموخته نشود، جایگزین، بیگانگی، انزوا، ترس از تعهد و ناتوانی در وابستگی به دیگران است. موضع بومی‌گرایان استدلال می‌کند که ورودی زبان برای نوزادان و کودکان ضعیف‌تر از آن است که ساختار زبان را به دست آورند.

نظریه سیستم های اکولوژیکی

روانشناسان سعی کرده اند با استفاده از مدل ها این عوامل را بهتر درک کنند. یک مدل باید صرفاً ابزاری را که یک فرآیند به وسیله آن انجام می‌شود، توضیح دهد. این گاهی اوقات با اشاره به تغییراتی در مغز انجام می شود که ممکن است با تغییراتی در رفتار در طول دوره رشد مطابقت داشته باشد.

چنین عواملی می توانند تأثیر زیادی بر روانشناسی کودک داشته باشند. روابط با همسالان و بزرگسالان بر نحوه تفکر، یادگیری و رشد کودکان تأثیر دارد. خانواده ها، مدارس و گروه های همسالان، همه بخش مهمی از بافت اجتماعی را تشکیل می دهند. روانشناسی کودک نه تنها به چگونگی رشد جسمی کودکان، بلکه با رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنها نیز می پردازد. این شاخه خاص بر ذهن و رفتار کودکان از رشد قبل از تولد تا نوجوانی تمرکز دارد.

با این حال، در کشورهای در حال توسعه ناتوانی در انجام "سهم فعال" به جامعه، نه سن تقویمی، نشان دهنده آغاز سالمندی است. طبق مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون، سالمندی مرحله ای است که افراد کیفیت زندگی خود را ارزیابی می کنند. در بازتاب زندگی خود، افراد در این گروه سنی اگر تصمیم بگیرند که زندگیشان موفق بوده است، احساس یکپارچگی می کنند یا اگر ارزیابی زندگی نشان دهنده شکست در دستیابی به اهداف باشد، احساس ناامیدی می کنند. دوره‌های بحرانی در دوران نوزادی و کودکی وجود دارد که در طی آن‌ها رشد سیستم‌های ادراکی، حسی-حرکتی، اجتماعی و زبانی به‌شدت به تحریک محیطی بستگی دارد. کودکان وحشی مانند جن، که از تحریک کافی محروم هستند، در کسب مهارت های مهم شکست می خورند و نمی توانند در دوران کودکی بعدی یاد بگیرند.

پیاژه پیشنهاد کرد که درک و درک یک نوزاد از جهان به رشد حرکتی آنها بستگی دارد، که برای نوزاد لازم است تا بازنمایی های بصری، لمسی و حرکتی اشیاء را به هم پیوند دهد. بر اساس این نظریه، نوزادان از طریق لمس و دست زدن به اشیا، ماندگاری اشیاء را ایجاد می کنند. همچنین نوزادان این درک را می‌آموزند که اجسام جامد و دائمی هستند و زمانی که دور از دید نیستند به وجود خود ادامه می‌دهند.

ویگوتسکی به شدت بر نقش فرهنگ در تعیین الگوی رشد کودک متمرکز بود و استدلال می کرد که رشد از سطح اجتماعی به سطح فردی حرکت می کند. به عبارت دیگر، ویگوتسکی مدعی شد که روانشناسی باید بر پیشرفت آگاهی انسان از طریق رابطه فرد و محیط اطرافش تمرکز کند. او احساس می کرد که اگر علما به نادیده گرفتن این ارتباط ادامه دهند، این بی اعتنایی مانع درک کامل آگاهی انسان می شود.

اگر شما هم مانند اکثر مردم هستید، احتمالاً به عوامل درونی که بر نحوه رشد کودک تأثیر می‌گذارند فکر می‌کنید، مانند ژنتیک و ویژگی‌های شخصی.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین مرکز اعصاب و روان کلیک کنید
با این حال، توسعه بسیار بیشتر از تأثیراتی است که از درون یک فرد ناشی می شود. عوامل محیطی مانند روابط اجتماعی و فرهنگی که در آن زندگی می کنیم نیز نقش اساسی دارند.

بزرگسالی میانسال معمولاً به دوره بین 29 تا 49 سالگی اطلاق می شود. در این دوره، بزرگسالان میانسال تضاد بین نسل و رکود را تجربه می کنند. آنها ممکن است احساس مشارکت در جامعه، نسل بعدی یا جامعه نزدیک خود داشته باشند. در همه فرهنگ‌ها، دوران کودکی دوران میانسالی زمانی برای رشد «مهارت‌هایی است که در جامعه آنها مورد نیاز خواهد بود».

نظریه ها

و همچنین ممکن است چند سوال بپرسیم، بنابراین مانند یک نظرسنجی کوچک، این کار را انجام دهید. من همچنین پرسیده ام که آیا بچه ها دستورالعمل هایی را که قبل از دیدن یک صف می بینند به خاطر می آورند یا خیر. بنابراین یکی از دستورالعمل‌های مهمی که به همه شاهدان قبل از دیدن صف گفته می‌شود، حضور یا عدم حضور فرد است. و همانطور که از این اصطلاح پیداست، نقش آنها این است که اطمینان حاصل کنند که نیازهای حمایتی اضافی همه کودکان با شرایط اضافی/ویژه آموزشی وجود دارد. درک اینکه چه چیزی باعث می شود بچه ها تیک تیک بزنند یک کار بسیار بزرگ است، بنابراین مطالعه روانشناسی کودک هم گسترده و هم عمیق است.

کهنسال

به عنوان مثال، یک مطالعه طولی در مورد رشد اولیه سوادآموزی، تجربیات اولیه سوادآموزی یک کودک در هر 30 خانواده را با جزئیات بررسی کرد. چند مطالعه و عملکرد دیگر در زمینه روانشناسی رشد جسمانی توانایی های واج شناختی کودکان بالغ 5 تا 11 ساله و فرضیه های بحث برانگیز چپ دست ها در مقایسه با راست دست ها به تأخیر افتاده اند. مطالعه ایتون، چیپرفیلد، ریچوت و کوستیوک در سال 1996 در سه نمونه مختلف نشان داد که هیچ تفاوتی بین راست دست ها و چپ دست ها وجود ندارد. K. Warner Schaie مطالعه رشد شناختی را تا بزرگسالی گسترش داده است.

علاقه خاص دانکن به عدالت ترمیمی است، یک سیستم توانبخشی که برای متوقف کردن رفتار بد و جلوگیری از وقوع آن طراحی شده است، که توسط بزرگسالان نظارت می شود اما توسط خود کودکان هدایت می شود. یکی از مدارسی که دانکن با آن کار می‌کند، مدرسه ابتدایی شیرهمپتون در بریستول است. در این سکانس صوتی، ناتالیا جرسو، مدرس روانشناسی رشد در دانشگاه آزاد، به نقش و کار سه روانشناس رشدی می پردازد که همگی با کودکان سروکار دارند. دانکن گیلارد، سیلوانا منگونی و کاتریونا هاوارد همگی نظرات خود را در مورد روانشناسی کودک بیان می کنند. کارشناسان تنها بر روی بسیاری از تأثیراتی که به رشد طبیعی کودک کمک می کنند، تمرکز می کنند، بلکه بر عوامل مختلفی که ممکن است منجر به مشکلات روانی در دوران کودکی شود، تمرکز می کنند. عزت نفس، مدرسه، فرزندپروری، فشارهای اجتماعی و موضوعات دیگر همگی مورد توجه روانشناسان کودک هستند که می کوشند به کودکان کمک کنند تا به روش هایی سالم و مناسب رشد کنند.

او معتقد بود که انسان ها در طول زندگی خود در مراحلی رشد می کنند و این بر رفتارهای آنها تأثیر می گذارد. ژان پیاژه از سوئیس پیاژه با مشاهده مستقیم و تعامل، نظریه ای در مورد کسب درک در کودکان ایجاد کرد. او مراحل مختلف یادگیری در دوران کودکی را تشریح کرد و درک کودکان از خود و جهان را در هر مرحله از یادگیری توصیف کرد.

در این سن، کودکان برای کشف، آزمایش و درس گرفتن از اشتباهات، ابتکار عمل می کنند. مراقبانی که کودکان نوپا را تشویق می کنند تا چیزهای جدید را امتحان کنند و محدودیت های خود را آزمایش کنند، به کودک کمک می کنند خودمختار، متکی به خود و اعتماد به نفس شود. اگر متصدی مراقبت بیش از حد از اقدامات مستقل باشد یا او را تایید نکند، ممکن است کودک نوپا نسبت به توانایی های خود شک کند و از تمایل به استقلال احساس شرم کند.

نمونه ای از دلبستگی مضطرب در دوران بزرگسالی زمانی است که فرد بزرگسال شریکی را با دلبستگی مضطرب-اجتنابی انتخاب می کند. داشتن یک سبک دلبستگی مضطرب/دوسوگرا می تواند بر مسائل اعتماد بزرگسالان در یک رابطه متعهد تأثیر بگذارد. با درک اینکه یک فرد در کودکی چه سبک دلبستگی با مراقب خود شکل داده است، می توانیم روابط بین فردی آنها را در بزرگسالی بهتر درک کنیم.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت ذهن آرا بازدید نمایید
دانکن علاوه بر کار با مدارس و دانش‌آموزان برای حمایت از نیازهای آموزشی خاص، همچنین تحقیقاتی انجام می‌دهد که به پر کردن شکاف‌های درک ما در مورد چگونگی رشد کودکان کمک می‌کند.

به طور کلی، اینها روی رشد فیزیکی، شناختی (تفکر، یادگیری، حافظه و غیره) و اجتماعی/عاطفی کودکان نقش دارند. روانشناسان کودک تلاش می کنند تا هر جنبه ای از رشد کودک را درک کنند، از جمله نحوه یادگیری، تفکر، تعامل و واکنش عاطفی کودکان به اطرافیان، دوست یابی، درک احساسات و شخصیت، خلق و خوی و مهارت های خود در حال رشد. روانشناسی کودک که رشد کودک نیز نامیده می شود، مطالعه فرآیندهای روانشناختی کودکان و به طور خاص، تفاوت این فرآیندها با بزرگسالان، چگونگی رشد آنها از تولد تا پایان نوجوانی و چگونگی و چرایی تفاوت آنها از یک کودک به بعدی. این موضوع گاهی اوقات با دوران نوزادی، بزرگسالی و پیری در دسته روانشناسی رشد دسته بندی می شود.

سبک های فرزندپروری

مشاهدات بستگان، معلمان، و سایر بزرگسالان، و همچنین مشاهده مستقیم روانشناس و مصاحبه با کودک، مطالب زیادی را ارائه می دهد. در برخی موارد از پنجره یا آینه یک طرفه استفاده می شود تا بچه ها آزادانه با محیط خود یا دیگران ارتباط برقرار کنند بدون اینکه بدانند تحت نظر هستند. تست های شخصیت، تست های هوش و روش های تجربی نیز در درک رشد کودک مفید بوده اند. سازمان بهداشت جهانی "هیچ توافق کلی در مورد سنی که در آن فرد پیر می شود" نمی یابد.

نظریه ها

شای به جای اینکه از دوران نوجوانی پایدار باشد، بزرگسالان را در به کارگیری توانایی های شناختی خود در حال پیشرفت می بیند. گزارش‌های دیگر، مانند لو ویگوتسکی، پیشنهاد کرده‌اند که رشد طی مراحلی پیشرفت نمی‌کند، بلکه فرآیند رشدی که از بدو تولد آغاز می‌شود و تا زمان مرگ ادامه می‌یابد برای چنین ساختاری و نهایی بسیار پیچیده است. بنابراین، توسعه باید تجزیه و تحلیل شود، به جای اینکه به عنوان یک محصول برای به دست آوردن تلقی شود. روانشناسی رشد نه تنها به توصیف ویژگی های تغییرات روانی در طول زمان می پردازد، بلکه به دنبال توضیح اصول و عملکرد درونی این تغییرات است.

مفهوم دوره‌های بحرانی نیز در فیزیولوژی عصبی، از آثار هوبل و ویزل، به خوبی تثبیت شده است. رشد اجتماعی و عاطفی کودک می تواند به دلیل مشکلات هماهنگی حرکتی مختل شود که با فرضیه استرس محیطی اثبات می شود. مشکلات هماهنگی حرکتی بر حرکات ظریف و درشت حرکتی و همچنین مهارت های ادراکی-حرکتی تأثیر می گذارد.

کشف رفتارهای جدید ناشی از شرطی سازی کلاسیک و عملی و شکل گیری عادات است. از هشت ماهگی، نوزاد می تواند یک شی پنهان را کشف کند، اما وقتی شیء را جابجا می کند، استقامت می کند. در یک مطالعه طولی، یک محقق افراد زیادی را که در یک زمان یا در همان زمان متولد شده اند مشاهده می کند و مشاهدات جدیدی را به عنوان اعضای سن کوهورت انجام می دهد. از این روش می توان برای نتیجه گیری در مورد اینکه کدام نوع توسعه جهانی است و در اکثر اعضای یک گروه رخ می دهد، استفاده کرد.

و چگونه می توان از آنها برای بهبود قابلیت اطمینان آنها پشتیبانی کرد. تحقیقات او در توسعه روش هایی که شناسایی مجرمان را از طریق فیلم های ویدئویی برای کودکان بهبود می بخشد، مفید بوده است. یافته های او اکنون در توصیه های مربوط به نحوه برخورد پلیس با شاهدان کودک اجرا می شود.

داشتن بیش از یکی از این ارقام به احتمال بالاتر نتایج مثبت کودک کمک می کند. آنچه ما داریم مجموعه ای از آیتم های مختلف است، یا ممکن است آنها را به عنوان نقاط عطف در نظر بگیرید، بنابراین کارهایی که کودکان، اکثر کودکان می توانند با یک نقطه رشد خاص انجام دهند. و کاری که ما انجام می دهیم این است که آن ها را به چهار قسمت تقسیم می کنیم.

برای برخی از کودکان، تعداد زیادی تمرین‌کنندگان مختلف را مشاهده خواهند کرد، بنابراین برای والدین بسیار مفید است که مجموعه‌ای از اطلاعات را داشته باشند که بتوانند از آن استفاده کنند و به تمرین‌کنندگان مختلف نشان دهند. روشی دوستانه، و با اصطلاح فنی کمتر، در واقع به همه کسانی که با کودک کار می کنند کمک می کند تا از همان زبان و مجموعه ای از منابع استفاده کنند. این مجله بر اساس مسیر رشد معمولی است، بنابراین شما می توانید به نوعی آن را ببینید، و حتی کودکان مبتلا به اختلالات رشدی از آن مراحل عبور می کنند، به همان ترتیب، آنها ممکن است آن را با سرعت متفاوتی انجام دهند. من با 14 مدرسه ابتدایی، یک مدرسه راهنمایی و یک مدرسه استثنایی، اگر دوست دارید، پیوند می دهم.

مقاله‌ای در مورد رشد شناختی بزرگسالان گزارش می‌دهد که مطالعات مقطعی نشان می‌دهد که «برخی از توانایی‌ها تا اوایل کهولت سن ثابت ماندند». چارچوب مرتبط برای مطالعه این بخش از طول عمر، بلوغ در حال ظهور است. محققان بزرگسالی در حال ظهور، مانند جفری آرنت، لزوماً علاقه ای به توسعه روابط ندارند. در عوض، این مفهوم نشان می‌دهد که افراد پس از سال‌های نوجوانی به دوره‌ای تبدیل می‌شوند که به عنوان ایجاد رابطه و احساس کلی ثبات در زندگی مشخص نمی‌شود، بلکه با سال‌ها زندگی با والدین، مراحل خودیابی و آزمایش مشخص می‌شود. در دهه‌های 1980 و 1990، محققان روش‌های جدیدی را برای ارزیابی درک نوزادان از جهان با دقت و ظرافتی بسیار بیشتر از آنچه پیاژه در زمان خود می‌توانست انجام دهد، توسعه دادند.

سبک های فرزندپروری

روانشناسی رشد تکاملی یک الگوی پژوهشی است که اصول اولیه تکامل داروینی، به ویژه انتخاب طبیعی را برای درک رشد رفتار و شناخت انسان به کار می گیرد. این شامل مطالعه مکانیسم های ژنتیکی و محیطی است که زمینه ساز رشد شایستگی های اجتماعی و شناختی است، و همچنین فرآیندهای اپی ژنتیکی (تعامل ژن-محیط) که این شایستگی ها را با شرایط محلی تطبیق می دهد. اوایل بزرگسالی به طور کلی به دوره بین 18 تا 29 سالگی اطلاق می شود و به گفته نظریه پردازانی مانند اریک اریکسون، مرحله ای است که رشد عمدتاً بر حفظ روابط متمرکز است. به عنوان مثال می توان به ایجاد پیوند صمیمیت، حفظ دوستی ها و تشکیل خانواده اشاره کرد. برخی از نظریه پردازان بیان می کنند که توسعه مهارت های صمیمیت متکی بر حل مراحل رشد قبلی است.

مدرسه عرصه‌ای را ارائه می‌کند که در آن کودکان می‌توانند در مورد خود به‌عنوان «صنعتی» نگاه کنند. آنها همچنین می توانند صنعت را در خارج از مدرسه در ورزش، بازی و انجام کارهای داوطلبانه توسعه دهند. کودکانی که به «موفقیت در مدرسه یا بازی‌ها» می‌رسند، ممکن است احساس شایستگی داشته باشند. در دوران نوپا، نوزادان شروع به یادگیری نحوه راه رفتن، صحبت کردن و تصمیم گیری برای خود می کنند. یکی از ویژگی های مهم این دوره سنی، رشد زبان است، جایی که کودکان در حال یادگیری نحوه برقراری ارتباط و بیان احساسات و خواسته های خود از طریق استفاده از صداهای صوتی، غرغر کردن و در نهایت کلمات هستند.

اریک اریکسون، روانشناس آلمانی-آمریکایی و همکار و همسرش، جوآن اریکسون، هشت مرحله از رشد روانی-اجتماعی را تصور کردند که به نظر آنها افراد سالم هنگام رشد از نوزادی تا بزرگسالی از آن عبور می کنند. حل موفقیت‌آمیز معضل باعث می‌شود فرد فضیلت مثبتی را در خود جای دهد، اما شکست در حل چالش اساسی آن مرحله، ادراکات منفی از فرد یا دنیای اطراف را تقویت می‌کند و رشد شخصی فرد قادر به پیشرفت نیست. روانشناسی رشد به طور کلی بر چگونگی و چرایی تغییرات خاص در طول زمان در طول زندگی انسان تمرکز می کند. بسیاری از نظریه پردازان سهم عمیقی در این زمینه از روانشناسی داشته اند. یکی از آنها، اریک اریکسون، مدلی از هشت مرحله رشد روانی ایجاد کرد.

فضیلت مثبت مرحله اول امید است، در این که کودک یاد بگیرد به چه کسی اعتماد کند و امیدوار باشد که گروهی از مردم در کنار او باشند. کولبرگ از معضل هاینز برای اعمال مراحل رشد اخلاقی خود استفاده کرد. معضل هاینز شامل مرگ همسر هاینز بر اثر سرطان و هاینز برای نجات همسرش با سرقت یک دارو است. اخلاق پیش قراردادی، اخلاق متعارف، و اخلاق پسا قراردادی در موقعیت هاینز صدق می کند.

مطالعاتی برای بررسی تفاوت‌های کودکانی که تاخیر رشدی دارند در مقایسه با رشد معمولی انجام شده است. به طور معمول هنگام مقایسه با یکدیگر، سن ذهنی در نظر گرفته نمی شود. هنوز ممکن است تفاوت هایی در کودکان با تاخیر در رشد در مقایسه با اختلالات رفتاری، عاطفی و سایر اختلالات روانی رشد معمولی وجود داشته باشد.

والدین سهل گیر با سطوح بالای پاسخگویی همراه با سطوح پایین تقاضا مشخص می شود. آنها به درجه بالایی از خودتنظیمی اجازه می دهند و معمولاً از رویارویی اجتناب می کنند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت روشنا بازدید نمایید
در مقایسه با کودکانی که با استفاده از سبک مقتدرانه بزرگ شده اند، دختران پیش دبستانی که در خانواده های سهل گیر بزرگ شده اند، قاطعیت کمتری دارند.

نظریه‌های مرحله را می‌توان با فرضیه‌های بی‌وقفه متمایز کرد، که نشان می‌دهد توسعه یک فرآیند افزایشی است. ژان پیاژه، روانشناس رشدی سوئیسی، پیشنهاد کرد که یادگیری فرآیندی فعال است زیرا کودکان از طریق تجربه یاد می گیرند و اشتباه می کنند و مشکلات را حل می کنند. پیاژه پیشنهاد کرد که یادگیری باید با کمک به دانش آموزان در درک اینکه معنا ساخته شده است، کامل باشد. و من فکر می کنم کاری که روانشناسان تربیتی انجام می دهند این است که مدارس را ثابت نگه دارند. آنها به آنها کمک می کنند تا در واقع بفهمند که می توانند طیف وسیعی از مسائل را نه در انزوا، بلکه به عنوان بخشی از یک تیم حل کنند. آنها پیشنهادات عملی زیادی ارائه می‌دهند، در حالی که معلمان همیشه روی تردمیل بزرگ همستر هستند و می‌خواهند بهترین کار را انجام دهند، و می‌خواهند مطمئن شوند که بچه‌ها به حداکثر خود می‌رسند.

فعالیت 1: روانشناسان کودک چه می کنند؟

عوامل استرس زا ثانویه که معمولاً شناسایی می شوند شامل تمایل کودکان با مهارت های حرکتی ضعیف است که کمتر در بازی های سازماندهی شده با سایر کودکان شرکت می کنند و بیشتر از نظر اجتماعی احساس انزوا می کنند.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین خدمات روانشناسی و مشاوره کلیک کنید
EDP ​​هر دو ویژگی‌های معمولی گونه‌ای انتوژنز را در حال توسعه قابل اعتماد و همچنین تفاوت‌های فردی در رفتار را از دیدگاه تکاملی در نظر می‌گیرد. از این منظر، توسعه انسانی به جای پیروی از یک الگوی توسعه نوع گونه، از استراتژی‌های جایگزین تاریخ زندگی در پاسخ به تنوع محیطی پیروی می‌کند. از زمان انتشار آن در سال 1979، بیانیه اصلی برونفنبرنر در مورد این نظریه، بوم شناسی توسعه انسانی، تأثیر گسترده ای بر رویکرد روانشناسان و دیگران به مطالعه انسان ها و محیط های آنها داشته است.

از آن زمان، بسیاری از مطالعات مبتنی بر این روش ها نشان می دهد که نوزادان جوان بسیار بیشتر از آنچه در ابتدا تصور می شد، درباره جهان می دانند. نظریه‌های مرحله‌ای توسعه بر این گمان استوار است که توسعه ممکن است فرآیندی ناپیوسته باشد که شامل مراحل خاصی است که با تضادهای ذهنی در رفتار مشخص می‌شوند. علاوه بر این، آنها فرض می کنند که ساختار مراحل متناسب با هر فرد متغیر نیست، در هر صورت، زمان هر ترتیب ممکن است به طور جداگانه تغییر کند.

در نتیجه این مفهوم سازی توسعه، این محیط ها - از خانواده تا ساختارهای اقتصادی و سیاسی - به عنوان بخشی از مسیر زندگی از کودکی تا بزرگسالی در نظر گرفته شده اند. نظریه سیستم های اکولوژیکی، که در اصل توسط یوری برونفنبرنر فرموله شد، چهار نوع سیستم محیطی تودرتو را با تأثیرات دو جهته در داخل و بین سیستم ها مشخص می کند. این چهار سیستم عبارتند از: میکروسیستم، مزوسیستم، اگزوسیستم و ماکروسیستم. هر سیستم حاوی نقش ها، هنجارها و قوانینی است که می توانند به شکل قدرتمندی توسعه را شکل دهند. اگزوسیستم یک سیستم اجتماعی بزرگتر است که در آن کودک هیچ نقشی ندارد. کلان سیستم به ارزش های فرهنگی، آداب و رسوم و قوانین جامعه اشاره دارد.

کنترل والدین به درجه‌ای اشاره دارد که والدین رفتار فرزندان خود را مدیریت می‌کنند. تأثیر مهم تغییرات بیولوژیکی و اجتماعی که زنان و مردان در سنین میانی بزرگسالی تجربه می کنند در این واقعیت منعکس می شود که افسردگی در سن 48.5 سالگی در سراسر جهان بالاترین میزان است. برای کودکان 9 تا 11 ساله "دوستی و روابط با همسالان" در قدرت، پیچیدگی و اهمیت افزایش می یابد. آنها حتی کمتر به خانواده خود وابسته می شوند و از نظر تحصیلی با چالش مواجه می شوند. برای رویارویی با این چالش، آنها دامنه توجه خود را افزایش می دهند و یاد می گیرند که دیدگاه های دیگر را ببینند.