مشاهدات بستگان، معلمان، و سایر بزرگسالان، و همچنین مشاهده مستقیم روانشناس و مصاحبه با کودک، مطالب زیادی را ارائه می دهد. در برخی موارد از پنجره یا آینه یک طرفه استفاده می شود تا بچه ها آزادانه با محیط خود یا دیگران ارتباط برقرار کنند بدون اینکه بدانند تحت نظر هستند. تست های شخصیت، تست های هوش و روش های تجربی نیز در درک رشد کودک مفید بوده اند. سازمان بهداشت جهانی "هیچ توافق کلی در مورد سنی که در آن فرد پیر می شود" نمی یابد.
شای به جای اینکه از دوران نوجوانی پایدار باشد، بزرگسالان را در به کارگیری توانایی های شناختی خود در حال پیشرفت می بیند. گزارشهای دیگر، مانند لو ویگوتسکی، پیشنهاد کردهاند که رشد طی مراحلی پیشرفت نمیکند، بلکه فرآیند رشدی که از بدو تولد آغاز میشود و تا زمان مرگ ادامه مییابد برای چنین ساختاری و نهایی بسیار پیچیده است. بنابراین، توسعه باید تجزیه و تحلیل شود، به جای اینکه به عنوان یک محصول برای به دست آوردن تلقی شود. روانشناسی رشد نه تنها به توصیف ویژگی های تغییرات روانی در طول زمان می پردازد، بلکه به دنبال توضیح اصول و عملکرد درونی این تغییرات است.
مفهوم دورههای بحرانی نیز در فیزیولوژی عصبی، از آثار هوبل و ویزل، به خوبی تثبیت شده است. رشد اجتماعی و عاطفی کودک می تواند به دلیل مشکلات هماهنگی حرکتی مختل شود که با فرضیه استرس محیطی اثبات می شود. مشکلات هماهنگی حرکتی بر حرکات ظریف و درشت حرکتی و همچنین مهارت های ادراکی-حرکتی تأثیر می گذارد.
کشف رفتارهای جدید ناشی از شرطی سازی کلاسیک و عملی و شکل گیری عادات است. از هشت ماهگی، نوزاد می تواند یک شی پنهان را کشف کند، اما وقتی شیء را جابجا می کند، استقامت می کند. در یک مطالعه طولی، یک محقق افراد زیادی را که در یک زمان یا در همان زمان متولد شده اند مشاهده می کند و مشاهدات جدیدی را به عنوان اعضای سن کوهورت انجام می دهد. از این روش می توان برای نتیجه گیری در مورد اینکه کدام نوع توسعه جهانی است و در اکثر اعضای یک گروه رخ می دهد، استفاده کرد.
و چگونه می توان از آنها برای بهبود قابلیت اطمینان آنها پشتیبانی کرد. تحقیقات او در توسعه روش هایی که شناسایی مجرمان را از طریق فیلم های ویدئویی برای کودکان بهبود می بخشد، مفید بوده است. یافته های او اکنون در توصیه های مربوط به نحوه برخورد پلیس با شاهدان کودک اجرا می شود.
داشتن بیش از یکی از این ارقام به احتمال بالاتر نتایج مثبت کودک کمک می کند. آنچه ما داریم مجموعه ای از آیتم های مختلف است، یا ممکن است آنها را به عنوان نقاط عطف در نظر بگیرید، بنابراین کارهایی که کودکان، اکثر کودکان می توانند با یک نقطه رشد خاص انجام دهند. و کاری که ما انجام می دهیم این است که آن ها را به چهار قسمت تقسیم می کنیم.
برای برخی از کودکان، تعداد زیادی تمرینکنندگان مختلف را مشاهده خواهند کرد، بنابراین برای والدین بسیار مفید است که مجموعهای از اطلاعات را داشته باشند که بتوانند از آن استفاده کنند و به تمرینکنندگان مختلف نشان دهند. روشی دوستانه، و با اصطلاح فنی کمتر، در واقع به همه کسانی که با کودک کار می کنند کمک می کند تا از همان زبان و مجموعه ای از منابع استفاده کنند. این مجله بر اساس مسیر رشد معمولی است، بنابراین شما می توانید به نوعی آن را ببینید، و حتی کودکان مبتلا به اختلالات رشدی از آن مراحل عبور می کنند، به همان ترتیب، آنها ممکن است آن را با سرعت متفاوتی انجام دهند. من با 14 مدرسه ابتدایی، یک مدرسه راهنمایی و یک مدرسه استثنایی، اگر دوست دارید، پیوند می دهم.
مقالهای در مورد رشد شناختی بزرگسالان گزارش میدهد که مطالعات مقطعی نشان میدهد که «برخی از تواناییها تا اوایل کهولت سن ثابت ماندند». چارچوب مرتبط برای مطالعه این بخش از طول عمر، بلوغ در حال ظهور است. محققان بزرگسالی در حال ظهور، مانند جفری آرنت، لزوماً علاقه ای به توسعه روابط ندارند. در عوض، این مفهوم نشان میدهد که افراد پس از سالهای نوجوانی به دورهای تبدیل میشوند که به عنوان ایجاد رابطه و احساس کلی ثبات در زندگی مشخص نمیشود، بلکه با سالها زندگی با والدین، مراحل خودیابی و آزمایش مشخص میشود. در دهههای 1980 و 1990، محققان روشهای جدیدی را برای ارزیابی درک نوزادان از جهان با دقت و ظرافتی بسیار بیشتر از آنچه پیاژه در زمان خود میتوانست انجام دهد، توسعه دادند.
روانشناسی رشد تکاملی یک الگوی پژوهشی است که اصول اولیه تکامل داروینی، به ویژه انتخاب طبیعی را برای درک رشد رفتار و شناخت انسان به کار می گیرد. این شامل مطالعه مکانیسم های ژنتیکی و محیطی است که زمینه ساز رشد شایستگی های اجتماعی و شناختی است، و همچنین فرآیندهای اپی ژنتیکی (تعامل ژن-محیط) که این شایستگی ها را با شرایط محلی تطبیق می دهد. اوایل بزرگسالی به طور کلی به دوره بین 18 تا 29 سالگی اطلاق می شود و به گفته نظریه پردازانی مانند اریک اریکسون، مرحله ای است که رشد عمدتاً بر حفظ روابط متمرکز است. به عنوان مثال می توان به ایجاد پیوند صمیمیت، حفظ دوستی ها و تشکیل خانواده اشاره کرد. برخی از نظریه پردازان بیان می کنند که توسعه مهارت های صمیمیت متکی بر حل مراحل رشد قبلی است.
مدرسه عرصهای را ارائه میکند که در آن کودکان میتوانند در مورد خود بهعنوان «صنعتی» نگاه کنند. آنها همچنین می توانند صنعت را در خارج از مدرسه در ورزش، بازی و انجام کارهای داوطلبانه توسعه دهند. کودکانی که به «موفقیت در مدرسه یا بازیها» میرسند، ممکن است احساس شایستگی داشته باشند. در دوران نوپا، نوزادان شروع به یادگیری نحوه راه رفتن، صحبت کردن و تصمیم گیری برای خود می کنند. یکی از ویژگی های مهم این دوره سنی، رشد زبان است، جایی که کودکان در حال یادگیری نحوه برقراری ارتباط و بیان احساسات و خواسته های خود از طریق استفاده از صداهای صوتی، غرغر کردن و در نهایت کلمات هستند.
اریک اریکسون، روانشناس آلمانی-آمریکایی و همکار و همسرش، جوآن اریکسون، هشت مرحله از رشد روانی-اجتماعی را تصور کردند که به نظر آنها افراد سالم هنگام رشد از نوزادی تا بزرگسالی از آن عبور می کنند. حل موفقیتآمیز معضل باعث میشود فرد فضیلت مثبتی را در خود جای دهد، اما شکست در حل چالش اساسی آن مرحله، ادراکات منفی از فرد یا دنیای اطراف را تقویت میکند و رشد شخصی فرد قادر به پیشرفت نیست. روانشناسی رشد به طور کلی بر چگونگی و چرایی تغییرات خاص در طول زمان در طول زندگی انسان تمرکز می کند. بسیاری از نظریه پردازان سهم عمیقی در این زمینه از روانشناسی داشته اند. یکی از آنها، اریک اریکسون، مدلی از هشت مرحله رشد روانی ایجاد کرد.
فضیلت مثبت مرحله اول امید است، در این که کودک یاد بگیرد به چه کسی اعتماد کند و امیدوار باشد که گروهی از مردم در کنار او باشند. کولبرگ از معضل هاینز برای اعمال مراحل رشد اخلاقی خود استفاده کرد. معضل هاینز شامل مرگ همسر هاینز بر اثر سرطان و هاینز برای نجات همسرش با سرقت یک دارو است. اخلاق پیش قراردادی، اخلاق متعارف، و اخلاق پسا قراردادی در موقعیت هاینز صدق می کند.
مطالعاتی برای بررسی تفاوتهای کودکانی که تاخیر رشدی دارند در مقایسه با رشد معمولی انجام شده است. به طور معمول هنگام مقایسه با یکدیگر، سن ذهنی در نظر گرفته نمی شود. هنوز ممکن است تفاوت هایی در کودکان با تاخیر در رشد در مقایسه با اختلالات رفتاری، عاطفی و سایر اختلالات روانی رشد معمولی وجود داشته باشد.
والدین سهل گیر با سطوح بالای پاسخگویی همراه با سطوح پایین تقاضا مشخص می شود. آنها به درجه بالایی از خودتنظیمی اجازه می دهند و معمولاً از رویارویی اجتناب می کنند.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از سایت روشنا بازدید نمایید
در مقایسه با کودکانی که با استفاده از سبک مقتدرانه بزرگ شده اند، دختران پیش دبستانی که در خانواده های سهل گیر بزرگ شده اند، قاطعیت کمتری دارند.
نظریههای مرحله را میتوان با فرضیههای بیوقفه متمایز کرد، که نشان میدهد توسعه یک فرآیند افزایشی است. ژان پیاژه، روانشناس رشدی سوئیسی، پیشنهاد کرد که یادگیری فرآیندی فعال است زیرا کودکان از طریق تجربه یاد می گیرند و اشتباه می کنند و مشکلات را حل می کنند. پیاژه پیشنهاد کرد که یادگیری باید با کمک به دانش آموزان در درک اینکه معنا ساخته شده است، کامل باشد. و من فکر می کنم کاری که روانشناسان تربیتی انجام می دهند این است که مدارس را ثابت نگه دارند. آنها به آنها کمک می کنند تا در واقع بفهمند که می توانند طیف وسیعی از مسائل را نه در انزوا، بلکه به عنوان بخشی از یک تیم حل کنند. آنها پیشنهادات عملی زیادی ارائه میدهند، در حالی که معلمان همیشه روی تردمیل بزرگ همستر هستند و میخواهند بهترین کار را انجام دهند، و میخواهند مطمئن شوند که بچهها به حداکثر خود میرسند.
عوامل استرس زا ثانویه که معمولاً شناسایی می شوند شامل تمایل کودکان با مهارت های حرکتی ضعیف است که کمتر در بازی های سازماندهی شده با سایر کودکان شرکت می کنند و بیشتر از نظر اجتماعی احساس انزوا می کنند.
لطفاً جهت دسترسی به لیست برترین خدمات روانشناسی و مشاوره کلیک کنید
EDP هر دو ویژگیهای معمولی گونهای انتوژنز را در حال توسعه قابل اعتماد و همچنین تفاوتهای فردی در رفتار را از دیدگاه تکاملی در نظر میگیرد. از این منظر، توسعه انسانی به جای پیروی از یک الگوی توسعه نوع گونه، از استراتژیهای جایگزین تاریخ زندگی در پاسخ به تنوع محیطی پیروی میکند. از زمان انتشار آن در سال 1979، بیانیه اصلی برونفنبرنر در مورد این نظریه، بوم شناسی توسعه انسانی، تأثیر گسترده ای بر رویکرد روانشناسان و دیگران به مطالعه انسان ها و محیط های آنها داشته است.
از آن زمان، بسیاری از مطالعات مبتنی بر این روش ها نشان می دهد که نوزادان جوان بسیار بیشتر از آنچه در ابتدا تصور می شد، درباره جهان می دانند. نظریههای مرحلهای توسعه بر این گمان استوار است که توسعه ممکن است فرآیندی ناپیوسته باشد که شامل مراحل خاصی است که با تضادهای ذهنی در رفتار مشخص میشوند. علاوه بر این، آنها فرض می کنند که ساختار مراحل متناسب با هر فرد متغیر نیست، در هر صورت، زمان هر ترتیب ممکن است به طور جداگانه تغییر کند.
در نتیجه این مفهوم سازی توسعه، این محیط ها - از خانواده تا ساختارهای اقتصادی و سیاسی - به عنوان بخشی از مسیر زندگی از کودکی تا بزرگسالی در نظر گرفته شده اند. نظریه سیستم های اکولوژیکی، که در اصل توسط یوری برونفنبرنر فرموله شد، چهار نوع سیستم محیطی تودرتو را با تأثیرات دو جهته در داخل و بین سیستم ها مشخص می کند. این چهار سیستم عبارتند از: میکروسیستم، مزوسیستم، اگزوسیستم و ماکروسیستم. هر سیستم حاوی نقش ها، هنجارها و قوانینی است که می توانند به شکل قدرتمندی توسعه را شکل دهند. اگزوسیستم یک سیستم اجتماعی بزرگتر است که در آن کودک هیچ نقشی ندارد. کلان سیستم به ارزش های فرهنگی، آداب و رسوم و قوانین جامعه اشاره دارد.
کنترل والدین به درجهای اشاره دارد که والدین رفتار فرزندان خود را مدیریت میکنند. تأثیر مهم تغییرات بیولوژیکی و اجتماعی که زنان و مردان در سنین میانی بزرگسالی تجربه می کنند در این واقعیت منعکس می شود که افسردگی در سن 48.5 سالگی در سراسر جهان بالاترین میزان است. برای کودکان 9 تا 11 ساله "دوستی و روابط با همسالان" در قدرت، پیچیدگی و اهمیت افزایش می یابد. آنها حتی کمتر به خانواده خود وابسته می شوند و از نظر تحصیلی با چالش مواجه می شوند. برای رویارویی با این چالش، آنها دامنه توجه خود را افزایش می دهند و یاد می گیرند که دیدگاه های دیگر را ببینند.